گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد پنجم
8 / 3 نامحسوس است



8 / 3نامحسوس استامام علی علیه السلام :هیچ لامسه ای او را لمس نمی کند و هیچ حسّی احساسش نمی کند .

الکافی به نقل از علی بن عُقبه :از امیر مؤمنان علیه السلام سؤال شد : به چه پروردگارت را شناختی؟ فرمود : «به آنچه او خود ، خویشتن را به من شناسانْد» . گفته شد : چگونه خودش را به تو شناساند؟ فرمود : «هیچ صورتی همانند او نیست . با حواس ، ادراک نمی شود و با مردم ، سنجیده نمی گردد» .

امام صادق علیه السلام در تنزیه خداوند پاک و والا :منزّه است آن که جز خودِ او ، هیچ کس نمی داند که او چگونه است . چیزی همانندش نیست و او شنوا و بیناست . محدود و محسوس و ملموس نیست . دیدگان و حواس ، او را درک نمی کنند و هیچ چیز بر او احاطه نمی یابد . نه جسم است و نه صورت . نه ترسیم می شود و نه اندازه می پذیرد .

امام صادق علیه السلام پیوسته می فرمود :ستایش ، خداوندی را که نه به حس درمی آید و نه لمس و نه دستمالی می شود ، و با هیچ یک از حواس پنجگانه دریافت نمی گردد ، و در وهم نمی گنجد ، و زبان ها از وصفش عاجزند . هر چیزی که حواس ، درکش کنند یا با دست ها لمس شوند ، آن چیز ، مخلوق است .

.


ص: 354

8 / 4لا یَبلُغُ أَحَدٌ کُنهَ مَعرِفَتِهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ :یا مَن لا یَعلَمُ ما هُوَ إِلّا هُوَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله فی تَنزیهِ اللّهِ سُبحانَهُ :سُبحانَکَ ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ . (2)

عوالی اللآلی :رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قالَ : لا یَبلُغُ أَحدٌ کُنهَ (3) مَعرِفَتِهِ . فَقیلَ : ولا أَنتَ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : ولا أَنَا ، اللّهُ أَعلی وأَجَلُّ أَن یَطَّلِعَ أَحدٌ عَلی کُنهِ مَعرِفَتِهِ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی أَظهَرَ مِن آثارِ سُلطانِهِ وجَلالِ کِبرِیائِهِ ما حَیَّرَ مُقَلَ (5) العُقولِ مِن عَجائِبِ قُدرَتِهِ ، ورَدَعَ خَطَراتِ هَماهِمِ (6) النُّفوسِ عَن عِرفانِ کُنهِ صِفَتِهِ . (7)

عنه علیه السلام فی تَمجیدِ اللّهِ عز و جل :فَلَسنا نَعلَمُ کُنهَ عَظَمَتِکَ ، إِلّا أَنّا نَعلَمُ أَنَّکَ حَیٌّ قَیّومٌ لا تَأَخُذُکَ سِنَهٌ ولا نَومٌ ، لَم یَنتَهِ إِلَیکَ نَظَرٌ ، ولَم یُدرِککَ بَصَرٌ . (8)

.

1- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 132 ح 226 ، المصباح للکفعمی : ص 349 عن الإمام الحسین عن الإمام علیّ علیهماالسلام .
2- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 132 ح 227 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 23 .
3- .کُنْه الأمر : حقیقته . وقیل : وقته وقدره . وقیل : غایته (النهایه : ج 4 ص 206 «کنه») .
4- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 132 ح 225 .
5- .المُقَل : جمع مُقْله کغرفه وهی شحمه العین الّتی تجمع سوداها وبیاضها . تستعار لقوّه العقل باعتبار إدراکها (مجمع البحرین : ج 3 ص 1709 «مقل») .
6- .الهَماهِم : الهموم . وهماهمُ النفوس : أفکارها ، وماتهمُّ به عندالریبه فی الأمر (تاج العروس : ج 17 ص 767 «همم»).
7- .نهج البلاغه : الخطبه 195 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 314 ح 15 .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 160 .

ص: 355



8 / 4 هیچ کس به کنه معرفتش نمی رسد

8 / 4هیچ کس به کنه معرفتش نمی رسدپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا :ای آن که جز خود او نمی داند که او چیست!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در تنزیه خداوند پاک :منزهّی تو! ما تو را چنان که باید ، نشناختیم .

عوالی اللآلی :از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود : «هیچ کس به کُنه معرفت او نمی رسد» . گفته شد : حتّی تو ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «حتّی من . خدا ، والاتر و بزرگ تر از آن است که کسی به کُنه معرفت او دست یابد» .

امام علی علیه السلام :ستایش ، خداوندی را که از نشانه های سلطنتش و شکوه عظمتش چندان نشان داد که دیدگان خِردها را از شگفتی های قدرتش حیرت زده کرد و جولان اندیشه ها را از شناخت حقیقت صفتش باز داشت .

امام علی علیه السلام در بزرگ داشت خداوند عز و جل :ما توان شناخت کُنه عظمت تو را نداریم ؛ امّا همین اندازه می دانیم که تو زنده و پاینده ای و چُرت و خواب ، تو را نمی گیرد . هیچ نگاهی به تو نرسیده و هیچ چشمی تو را ندیده است .

.


ص: 356

عنه علیه السلام :العَجزُ عَن دَرک الإِدراکِ إدراکٌ . 1

الإمام علیّ علیه السلام فی الدّیوانِ المَنسوب إِلَیهِ : کَیفِیَّهُ المَرءِ لیس المرء یُدرِکُهافَکَیفَ کَیفِیَّهُ الجَبّارِ فی القِدَمِ هُوَ الَّذی أَنشَأَ الأَشیاءَ مُبتَدِعافَکَیفَ یُدرِکُهُ مُستَحدَثُ النَّسَمِ (1)

فاطمه علیهاالسلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذِی احتَجَبَ عَن کُلِّ مَخلوقٍ یَراهُ بِحَقیقَهِ الرُّبوبِیَّهِ ، وقُدرَهِ الوَحدانِیَّهِ فَلَم تُدرِکهُ الأَبصارُ . (2)

الإمام الحسن علیه السلام :لا تُدرِکُ العُقولُ وأَوهامُها ، ولا الفِکَرُ وخَطَراتُها ، ولَا الأَلبابُ وأَذهانُها ، صِفَتَهُ فَتَقولَ : مَتی؟ ولا بُدِی ءَ مِمّا؟ ولا ظاهِرٌ عَلی ما؟ ولا باطِنٌ فیما؟ ولا تارِکٌ فَهَلّا ؟ (3) . (4)

الإمام الحسین علیه السلام :اِحتَجَبَ عَنِ العُقولِ ، کَمَا احتَجَبَ عَنِ الأَبصارِ . (5)

الإمام زین العابدین علیه السلام :مِن دُعائِهِ یَومَ عَرَفَهَ : أَنتَ الَّذی قَصُرَتِ الأَوهامُ عَن ذاتِیَّتِکَ ، وعَجَزَتِ الأَفهامُ عَن کَیفِیَّتِکَ ، ولَم تُدرِکِ الأَبصارُ مَوضِعَ أَینِیَّتِکَ . (6)

عنه علیه السلام من دُعائِهِ فی صَلاهِ اللَّیلِ :ضَلَّت فیکَ الصِّفاتُ ، وتَفَسَّخَت دونَکَ النُّعوتُ ، وحارَت فی کِبرِیائِکَ لَطائِفُ الأَوهامِ . (7)

.

1- .الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 518 ح 390 .
2- .فلاح السائل : ص 358 ح 241 ، بحار الأنوار : ج 86 ص 85 ح 11 .
3- .أی : ولا هو تارک ما ینبغی خلقه فیقال : هلّا ترکه ؟
4- .التوحید : ص 45 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 289 ح 20 .
5- .تحف العقول : ص 245 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 301 ح 29 .
6- .الصحیفه السجّادیّه : ص 187 الدعاء 47 وراجع : بحار الأنوار : ج 94 ص 150 .
7- .الصحیفه السجّادیه : ص 129 الدعاء 32 ، مصباح المتهجّد : ص 188 ح 272 .

ص: 357

امام علی علیه السلام :ناتوانی از درک ادراک (حقیقت خدا) ، خود ، ادراک است . (1)

امام علی علیه السلام در دیوان منسوب به ایشان :چگونگی انسان را انسان درک نمی کند چه رسد به [درک ]چگونگی جبّار ازلی او کسی است که موجودات را از هیچ آفرید پس چگونه موجود حادث ، او را درک کند؟

فاطمه علیهاالسلام :ستایش ، خداوندی را که از هر مخلوقی در پرده شد [و اجازه نداد] که او را به حقیقت ربوبیت و قدرت وحدانیت ببیند . از این رو ، دیدگان او را درنیافته اند .

امام حسن علیه السلام : خِردها و ره یافته های ذهنی آنها ، و اندیشه ها و خطورات آنها ، و مغزها و اذهان آنها ، (2) صفت [و چگونگی] او را درک نمی کنند تا که گفته شود : چه وقت بوده؟ از چه آغاز شده؟ بر چه آشکار گشته؟ در چه نهان است؟ و چیزی را فروگذار نکرده تا که گفته شود : چرا فروگذارش کرده است؟

امام حسین علیه السلام : از خِردها در نهان است ، چونان که از دیدگان ، پنهان است .

امام زین العابدین علیه السلام از دعای ایشان در روز عرفه :تو آنی که دست اندیشه ها از رسیدن به ذات تو کوتاه است و فهم ها از [شناخت] چگونگی تو ناتوان اند و دیدگان ، جای تو را درنمی یابند .

امام زین العابدین علیه السلام از دعای ایشان در نماز شب :اوصاف در تو گم می شوند ، و نعمت ها در ساحت تو از هم فرو می پاشند ، و اندیشه های دقیق در عظمت تو حیران می گردند .

.

1- .این روایت ، ضمن اشاره به این که حقیقت خداوند متعال ، قابل درک نیست ، به این نکته مهم نیز اشاره می نماید که اگر انسان به این نقطه از معرفت برسد و بفهمد که حقیقت حضرت حق ، قابل ادراک نیست ، خود ، دستیابی به معرفت خداست ، شبیه آنچه در دعا آمده است که : «و لم تجعل للخلق طریقاً إلی معرفتک إلّا بالعجز عن معرفتک» .
2- .ظاهراً این سه جمله ، عطف تفسیری است .

ص: 358

الإمام الباقر علیه السلام :إِنَّما یُعقَلُ ما کانَ بِصِفَهِ المَخلوقِ ، ولَیسَ اللّهُ کَذلِکَ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا تُقَدَّرُ قُدرَتُهُ ، ولا یَقدِرُ العِبادُ عَلی صِفَتِهِ ، ولا یَبلُغونَ کُنهَ عِلمِهِ ولا مَبلَغَ عَظَمَتِهِ ، ولَیسَ شَیءٌ غَیرَهُ ، هُوَ نُورٌ لَیسَ فیهِ ظُلمَهٌ ، وصِدقٌ لَیسَ فیهِ کِذبٌ ، وعَدلٌ لَیسَ فیهِ جَورٌ ، وحَقٌّ لَیسَ فیهِ باطِلٌ ، کَذلِکَ لَم یَزَل ولا یَزالُ أَبَدَ الآبِدینَ . (2)

الإمام الکاظم علیه السلام :إِنَّهُ لا تُقَدِّرُهُ العُقولُ ، ولا تَقَعُ عَلَیهِ الأَوهامُ . (3)

الإمام الرضا علیه السلام :لا تَضبُطُهُ العُقولُ ، ولا تَبلُغُهُ الأَوهامُ ، ولا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ، ولا یُحیطُ بِهِ مِقدارٌ . عَجَزَت دونَهُ العِبارَهُ ، وکَلَّت دونَهُ الأَبصارُ ، وضَلَّ فیهِ تَصاریفُ الصِّفاتِ . اِحتَجَبَ بِغَیرِ حِجابٍ مَحجوبٍ ، وَاستَتَرَ بِغَیرِ سِترٍ مَستورٍ ، عُرِفَ بِغَیرِ رُؤیَهٍ ، ووُصِفَ بِغَیرِ صورَهٍ . (4)

الإمام الجواد علیه السلام :رَبُّنا تبارَکَ وتَعالی لا شِبهَ لَهُ ولا ضِدَّ ولا نِدَّ ، ولا کَیفَ ، ولا نِهایَهَ ، ولا تَبصارَ بَصَرٍ ، ومُحَرَّمٌ عَلَی القُلوبِ أَن تُمَثِّلَهُ ، وعَلَی الأَوهامِ أَن تَحُدَّهُ ، وعَلَی الضَّمائِرِ أَن تُکَوِّنَهُ ، جَلَّ وعَزَّ عَن أَداهِ خَلقِهِ وسِماتِ بَرِیَّتِهِ ، وتَعالی عَن ذلِکَ عُلُوّا کَبیرا . (5)

الإمام الهادی علیه السلام :إِلهی تاهَت أَوهامُ المُتَوَهِّمینَ ، وقَصُرَ طَرفُ الطارِفینَ ، وتلاشَت أَوصافُ الواصِفینَ ، واضمَحَلَّت أَقاویلُ المُبطِلینَ عَنِ الدَّرکِ لِعَجیبِ شَأنِکَ ، أَوِ الوُقوعِ بِالبُلوغِ إِلی عُلُوِّکَ . (6)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 108 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 168 ح 196 ، التوحید : ص 144 ح 9 کلّها عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 4 ص 69 ح 14 .
2- .التوحید : ص 128 ج 8 عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 3 ص 306 ح 44 .
3- .التوحید : ص 76 ح 32 عن محمّد بن أبی عمیر وص 79 ح 34 عن أبی المعتمر مسلم بن أوس عن الإمام علیّ علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 4 ص 296 ح 23 .
4- .الکافی : ج 1 ص 105 ح 3 ، التوحید : ص 98 ح 5 ، علل الشرائع : ص 9 ح 3 کلّها عن محمّد بن زید ، بحار الأنوار : ج 4 ص 263 ح 11 .
5- .الکافی : ج 1 ص 117 ح 7 ، التوحید : ص 194 ح 7 وفیه «أقطار» بدل «تبصار بصر» و«تکیّفه» بدل «تکوّنه» ، الاحتجاج : ج 2 ص 468 ح 321 نحوه وکلّها عن أبی هاشم الجعفری ، بحار الأنوار : ج 4 ص 154 ح 1 .
6- .التوحید : ص 66 ح 19 عن سهل بن زیاد ، الاحتجاج : ج 2 ص 485 ح 325 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 298 ح 27 .

ص: 359

امام باقر علیه السلام :چیزی تعقّل می شود که ویژگی مخلوق را داشته باشد ، و خدا چنین نیست .

امام صادق علیه السلام :قدرت خداوند تبارک و تعالی به اندازه درنمی آید و بندگان ، از عهده وصف او بر نمی آیند و به کُنه دانش او و نهایت عظمتش نمی رسند . غیر او چیزی نیست . او نور بی ظلمت ، راستی بی دروغ ، عدالت بی ستم و حقّ بی باطل است . (1) از ازل چنین بوده و تا ابد ، چنین خواهد بود .

امام کاظم علیه السلام :خِردها او را درنمی یابند ، و اندیشه ها به او نمی رسند .

امام رضا علیه السلام :خِردها او را به چنگ نمی آورند و اوهام بدو نمی رسند و دیدگان ، او را درنمی یابند و در اندازه نمی گنجد . بیان ، از وصف او ناتوان است و دیدگان ، از دیدنش در مانده اند و دگرگونی های صفات ، در او گم می شوند . (2) بی هیچ حجابی در حجاب است و بی هیچ پرده ای در پرده . شناخته شده است ، بی رؤیت و وصف شده است ، بی صورت .

امام جواد علیه السلام :پروردگار ما تبارک و تعالی نه مانندی دارد ، نه ضدّی ، نه همتایی ، نه چگونگی ای ، نه پایانی ، و نه به چشم دیده می شود . حرام [و قدغن ]گشته بر دل ها که او را تشبیه کنند و بر وهم ها که در اندازه اش بگنجانند و بر اندیشه ها که او را بسازند . او بسی برتر و والاتر از ابزار مخلوقش و نشانه های آفریدگانش است . بسیار بسیار ، بزرگ تر از چنین تصوّری است .

امام هادی علیه السلام :معبودا! خیال خیال پردازان ، سرگشته است و نگاه بینندگان ، کوتاه و توصیفات توصیفگران ، نارسا و سخنان بیهوده گویان ، در رسیدن به مقام شگفت انگیز تو یا دست یافتن به جایگاه بلند تو ، از هم گسیخته .

.

1- .نور محض ، راستی محض ، عدل محض و حقّ محض است .
2- .یعنی : هر گونه وصفِ وصف کنندگان در حق او نارساست یا : صفات او حادث نیستند و صفت زاید بر ذات ندارد .

ص: 360

8 / 5النَّهیُ عَنِ التَّفَکُّرِ فی ذاتِهرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی قَولِهِ تَعالی : «وَ أَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی» (1) :لا فِکرَهَ فِی الرَّبِّ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إِنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ : «وَ أَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنتَهَی» ، فَإِذَا انتَهَی الکَلامُ إِلَی اللّهِ فَأَمسِکوا . (3)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :تَفَکَّروا فی خَلقِ اللّه ولا تَفَکَّروا فِی اللّهِ فَتَهلِکوا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَفَکَّروا فی آلاءِ اللّهِ ولا تَتَفَکَّروا فِی اللّهِ . (5)

الإمام علیّ علیه السلام :مَن أَفکَرَ فی ذاتِ اللّهِ تَزَندَقَ (6) . (7)

.

1- .النجم : 42 .
2- .الدرّ المنثور : ج 7 ص 662 نقلاً عن الدارقطنی فی الإفراد والبغوی فیتفسیره عن اُبیّ بن کعب ، کنز العمّال : ج 3 ص 696 ح 8491 .
3- .الکافی : ج 1 ص 92 ح 2 ، التوحید : ص 456 ح 9 ، المحاسن : ج 1 ص 370 ح 806 کلّها عن سلیمان بن خالد ، روضه الواعظین : ص 45 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 259 ح 6 .
4- .العظمه : ص 30 ح 4 عن أبی ذرّ ، کنز العمّال : ج 3 ص 106 ح 5705 .
5- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 250 ح 6319 ، شعب الإیمان : ج 1 ص 136 ح 120 ، العظمه : ص 17 ح 1 کلّها عن ابن عمر ، سلسله الأَحادیث الصحیحه : ج 4 ص 395 ح 1788 ، کنز العمّال : ج 3 ص 106 ح 5707 .
6- .أفکر فی الشیء وفکّر فیه وتفکّر بمعنیً . وتزندق : أی صار زندیقا ، ویطلق الزندیق علی الثنوی وعلی المنکر للصانع وعلی کلّ ملحد کافر (مرآه العقول : ج 25 ص 48) .
7- .الکافی : ج 8 ص 22 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام ، تحف العقول : ص 96 وفیه «فکّر» بدل «أفکر» ، غرر الحکم : ج 5 ص 308 ح 8503 وفیه «تفکّر» بدل «أفکر» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 285 ح 1 .

ص: 361



8 / 5 نهی از اندیشیدن در ذات خدا

8 / 5نهی از اندیشیدن در ذات خداپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره آیه شریف : «و این که پایان به سوی پروردگار توست» :در [ذات] پروردگار ، اندیشه نباید کرد (دستِ اندیشه به پروردگار نمی رسد) .

امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل می فرماید : «و این که پایان به سوی پروردگار توست» . پس هر گاه سخن به خدا رسد ، باز ایستید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در مخلوقات خدا بیندیشید و در خودِ خدا اندیشه نکنید ، که نابود می شوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در نعمت های خدا بیندیشید و در باره خودِ خدا اندیشه نکنید .

امام علی علیه السلام :هر که در ذات خدا بیندیشد ، زندیق می شود .

.


ص: 362

الإمام الباقر علیه السلام :إِیّاکُم وَالتَّفَکُّرَ فِی اللّهِ ، ولکِن إِذا أَرَدتُم أَن تَنظُروا إِلی عَظَمَتِهِ فَانظُروا إِلی عَظیمِ خَلقِهِ . (1)

عنه علیه السلام :أُذکُروا مِن عَظَمَهِ اللّهِ ما شِئتُم ولا تذکُروا ذاتَهُ ؛ فَإِنَّکُم لا تَذکُرونَ مِنهُ شَیئا إِلّا وهُوَ أَعظَمُ مِنهُ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إِیّاکُم وَالتَّفَکُّرَ فِی اللّهِ؛ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ فِی اللّهِ لا یَزیدُ إِلّا تَیهاً ؛ لِأَنَّ اللّهَ عز و جللا تُدرِکُهُ الأَبصارُ ولا یوصَفُ بِمِقدارٍ . (3)

عنه علیه السلام :مَن نَظَرَ فِی اللّهِ کَیفَ هُوَ هَلَکَ . (4)

راجع : ص 438 ح 49 .

8 / 6النَّهیُ عَنِ التعمّق فی صفتهالإمام علیّ علیه السلام :أُنظُر أَیُّهَا السَّائِلُ ؛ فَما دَلَّکَ القُرآنُ عَلَیهِ مِن صِفَتِهِ فَائتَمَّ بِهِ ، وَاستَضِئ بِنورِ هِدایَتِهِ ، وما کَلَّفَکَ الشَّیطانُ عِلمَهُ مِمّا لَیسَ فِی الکِتابِ عَلَیکَ فَرضُهُ ولا فی سُنَّهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وأَئِمَّهِ الهُدی أَثَرُهُ ، فَکِل عِلمَهُ إِلَی اللّهِ سُبحانَهُ ؛ فَإِنَّ ذلِکَ مُنتَهی حَقِّ اللّهِ عَلَیکَ . وَاعلَم أَنَّ الرّاسِخینَ فِی العِلمِ هُمُ الَّذینَ أَغناهُم عَنِ اقتِحام السُّدَدِ المَضروبَهِ دونَ الغُیوبِ الإِقرارُ بِجُملَهِ ما جَهِلوا تَفسیرَهُ مِنَ الغَیبِ المَحجُوبِ ، فَمَدَحَ اللّهُ تَعالی اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم یُحیطوا بِهِ عِلما ، وسَمّی تَرکَهُمُ التَّعَمُّقَ فیما لَم یُکَلِّفهُمُ البَحثَ عَن کُنهِهِ رُسوخا . فَاقتَصِر عَلی ذلِکَ ، ولا تُقَدِّر عَظَمَهَ اللّهِ سُبحانَهُ عَلی قَدرِ عَقلِکَ فَتَکونَ مِنَ الهالِکینَ . (5)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 93 ح 7 ، التوحید : ص 458 ح 20 کلاهما عن محمّد بن مسلم .
2- .التوحید : ص 455 ح 3 عن ضریس الکناسی .
3- .التوحید : ص 457 ح 14 ، الأمالی للصدوق : ص 503 ح 690 کلاهما عن سلیمان بن خالد ، روضه الواعظین : ص 44 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 259 ح 4 .
4- .الکافی : ج 1 ص 93 ح 5 ، المحاسن : ج 1 ص 371 ح 808 کلاهما عن حسین بن میّاح عن أبیه ، بحار الأنوار : ج 3 ص 264 ح 24 .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 91 ، التوحید : ص 55 ح 13 ، تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 163 ح 5 کلاهما نحوه وکلّها عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 57 ص 107 ح 90 .

ص: 363



8 / 6 نهی از تعمّق در چگونگی خدا

اشاره

امام باقر علیه السلام :از اندیشیدن در باره خدا بپرهیزید ؛ امّا هر گاه خواستید عظمت او را ببینید ، به عظمت آفرینش او بنگرید .

امام باقر علیه السلام :از عظمت خدا ، هرچه می خواهید ، یاد کنید ؛ ولی در باره ذات او فکر نکنید ، که هر چه در باره ذات او بگویید ، او بزرگ تر از آن است .

امام صادق علیه السلام :از اندیشیدن در خدا بپرهیزید ؛ زیرا در باره خدا هرچه بیشتر اندیشه کنید ، سرگشته تر می شوید ؛ چرا که خداوند عز و جل را نه دیدگان در می یابند و نه به اندازه ، وصف می شود .

امام صادق علیه السلام :هرکس در چگونگی خدا بیندیشد ، هلاک می شود .

ر . ک : ص 439 ح 49 .

8 / 6نهی از تعمّق در چگونگی خداامام علی علیه السلام :ای پرسنده! بنگر که قرآن ، تو را در باره خدا چگونه راه نمایی کرده است ، همان را پیروی کن و از روشناییِ ره نمونش پرتو گیر و آنچه که شیطان ، علم به آن را بر تو تکلیف کرده ، ولی در کتاب خدا بر تو واجب نگشته و در سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان هدایتگر ، نشانی از آن نیست ، دانستنش را به خدای سبحان وا گذار ؛ که این ، منتهای حقّ خدا بر توست . و بدان که راسخانِ در علم ، کسانی اند که به آنچه در پسِ پرده غیب ، نهان است و تفسیرش را نمی دانند ، روی هم رفته ، اقرار می کنند و این ، آنان را از درآمدن به درهایی که در برابر عوالم غیب بسته شده است ، بی نیاز می گردانَد . پس خداوند متعال ، اعتراف آنان را به ناتوانی از دستیابی به آنچه بدان احاطه علمی ندارند ، ستوده است و ترک تعمّق آنان را در آنچه مکلّف به جستجو از کُنه آن نشده اند ، رسوخ [علمی ]نامیده است . پس تو نیز به همین بسنده کن و عظمت خداوند سبحان را با عقل خویش مسنج ، که در این صورت ، از تباه شدگان خواهی بود .

.


ص: 364

الإمام زین العابدین علیه السلام کانَ إِذا قَرَأَ هذِهِ الآیَهَ : «وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا» (1) یقولُ :سُبحانَ مَن لَم یَجعَل فی أَحَدٍ مِن مَعرِفَهِ نِعَمِهِ إِلّا المَعرِفَهَ بِالتَّقصیرِ عَن مَعرِفَتِها ، کَما لَم یَجعَل فی أَحَدٍ مِن مَعرِفَهِ إِدراکِهِ أَکثَرَ مِنَ العِلمِ أَنَّهُ لا یُدِرکُهُ ، فَشَکَرَ جَلَّ وعَزَّ مَعرِفَهَ العارِفینَ بِالتَّقصیرِ عَن مَعرِفَهِ شُکرِهِ فَجَعَلَ مَعرِفَتَهُم بِالتَّقصیرِ شُکرا ، کَما عَلِمَ عِلمَ العالِمینَ أَنَّهُم لا یُدرِکونَهُ فَجَعَلَهُ إِیمانا ، عِلما مِنهُ أَنَّهُ [قَدرُ] (2) وُسعِ العِبادِ ، فَلا یَتَجاوَزُ ذلِکَ . (3)

الکافی عن عاصم بن حمید :سُئِلَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهماالسلام عَنِ التَّوحیدِ فَقالَ : إِنَّ اللّهَ عز و جلعَلِمَ أَنَّهُ یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أَقوامٌ مُتَعَمِّقونَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » (4) وَالآیاتِ مِن سورَهِ الحَدیدِ إِلی قَولِهِ : «وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (5) ، فَمَن رامَ وَراءَ ذلِکَ فَقَد هَلَکَ . (6)

.

1- .إبراهیم : 34 .
2- .فی المصدر : «قَدُّ» ، وما فی المتن أثبتناه من تحف العقول .
3- .الکافی : ج 8 ص 394 ح 592 ، تحف العقول : ص 283 وفیه «فلا یجاوزن» بدل «فلا یَتَجاوزُ» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 141 ح 36 .
4- .الإخلاص : 1 .
5- .الحدید : 6 .
6- .الکافی : ج 1 ص 91 ح 3 ، التوحید : ص 283 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 264 ح 21 .

ص: 365

امام زین العابدین علیه السلام هر گاه آیه «و اگر نعمت های خدا را بشمارید ، نمی توانید آنها را به شماره در آورید» را می خواند ، می گفت :منزّه است آن که [توانایی ]شناخت نعمت هایش را در هیچ کس قرار نداد ، جز همین که می داند از شناخت آنها ناتوان است ، چنان که معرفت ادراکش را به کسی نداد ، مگر همین اندازه که بداند او را درک نمی کند . پس خداوند عز و جل همین اندازه شناخت را از کسانی که می دانند از شناخت او قاصرند ، پذیرفت و پی بردن آنان به تقصیر و ناتوانی خود را شکرگزاری [آنان ]قرار داد . همچنین دانست که عالمان می دانند که نمی توانند او را ادراک کنند و همین [علم آنان ]را ایمان مقرّر داشت ؛ چرا که خداوند می داند گنجایش بندگان ، همین اندازه است و بیشتر از آن نیست .

الکافی به نقل از عاصم بن حمید :از امام زین العابدین علیه السلام در باره توحید سؤال شد . فرمود : «خداوند عز و جل می دانست که در آخرزمان ، مردمی اهل تعمّق خواهند آمد . از این رو ، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و آیاتی از سوره حدید تا «وهو علیم بذات الصدور» را نازل کرد . پس ، هر که آهنگ فراتر از اینها کند ، به هلاکت در می افتد .

.


ص: 366



بحثی درباره معنای تعمّق در خداشناسی

اشاره

بحثی در باره معنای تعمّق در خداشناسیشماری از بزرگان اهل عرفان ، بدون توجّه به معنای «تعمّق» در لغت و احادیث اسلامی ، در تفسیر حدیثی که مرحوم کلینی از امام زین العابدین علیه السلام نقل کرده ، دچار خطا شده اند . امام علیه السلام فرموده است : إِنَّ اللّهَ عز و جل عَلِمَ أَنَّهُ یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أَقوامٌ مُتَعَمِّقونَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » وَ الآیاتِ مِن سورَهِ الحَدیدِ إِلی قَولِهِ : «وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» ، فَمَن رامَ وَراءَ ذلِکَ فَقَد هَلَکَ . (1) خدای عز و جل می دانست که مردمی افراطی در آخرزمان می آیند . از این رو ، سوره توحید و آیاتی از سوره حدید را تا «و او به هر چه در دل ها می گذرد ، داناست» نازل کرد ، و هر کس بیش از آن را بجوید ، بی گمان ، هلاک می شود . برخی این سخن را چنین معنا کرده اند که چون خداوند متعال می دانست که در آخِرْزمان ، مردمی کنجکاو و دقیق خواهند آمد ، سوره توحید و آیات آغازین سوره حدید را نازل فرمود و از این بیان ، ستایش مردمان آخِرزمان را استخراج و حدیث یادشده را بر آنچه اهل عرفان از توحید فهمیده اند ، منطبق می نمایند . امّا با مراجعه به منابع اصیل لغت و احادیثی که کلمه «تعمّق» در آنها به کار رفته و حتّی با دقّت در ذیل سخن امام علیه السلام ، پژوهشگر ، یقین خواهد کرد که برداشت آنان از حدیث یاد شده ، قطعا نادرست است .

.

1- .ر . ک : ص 364 ح 264 .

ص: 367



یک . تعمّق ، در لغت

دو . احادیثی که واژه «تعمّق» در آنها به کار رفته

الف - ستایش ترک تعمّق در صفات خدا

یک . تعمّق ، در لغتخلیل بن احمد فراهیدی نوشته است : المتعمّق : المبالغ فی الأمر ، المتشدّد فیه ، الّذی یَطلب أقصی غایته . (1) متعمّق ، کسی است که در خواسته خود ، مبالغه می کند و تا پایان آن را می جوید . همانند این معنا را ابن منظور ، در لسان العرب آورده است : متعمّق ، کسی است که در خواسته خود ، مبالغه و سختگیری می کند و تا پایان آن را می جوید . (2) بنا بر این ، نهایت تلاش برای رسیدن به عمق و نهایت چیزی ، در لغت ، «تعمّق» نامیده می شود .

دو . احادیثی که واژه «تعمّق» در آنها به کار رفتهبا کاوش در موارد استعمال واژه «تعمّق» در احادیث اسلامیِ منقول در منابع شیعه و اهل سنّت ، برای پژوهشگر ، تردیدی باقی نمی ماند که مقصود از این واژه در فرهنگ اسلامی : افراط ، تندروی و خارج شدن از مرز اعتدال است . این احادیث را به چهار دسته می توان تقسیم کرد :

الف ستایش ترک تعمّق در صفات خدادسته اوّل ، احادیثی اند که در توصیف راسخان در علم ، ترک تعمّقِ آنان در صفات خدا ، بلکه در همه مسائل غیبی را می ستایند ، مانند : فَمَدَحَ اللّهُ تَعالَی اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم یُحیطوا بِهِ عِلما ، و سَمّی تَرکَهُمُ التَّعَمُّقَ فیما لَم یُکَلِّفهُمُ البَحثَ عَن کُنهِهِ رُسوخا . (3)

.

1- .کتاب العین : ص 579 مادّه «عمق» .
2- .لسان العرب : ج 10 ص 271 مادّه «عمق» ، النهایه : ج 3 ص 299 مادّه «عمق» .
3- .ر . ک : ص 362 ح262 .

ص: 368



ب - خطر تعمّق

ج - هشدار در باره تعمّق در دین

و خداوند ، اعتراف آنان را به ناتوانی از رسیدن به آنچه احاطه علمی بدان ندارند ، ستوده است و فرو نرفتن آنان را در آنچه مکلّف به کاوش از نهانش نیستند ، «رسوخ» نامیده است . این احادیث ، با عنایت به این که هماهنگ با قرآن اند ، اهمّیت ویژه ای در این مبحث دارند .

ب خطر تعمّقدسته دوم ، احادیثی اند که مطلق «تعمّق» را خطرناک توصیف می کنند ، مانند آنچه از امام علی علیه السلام نقل شده است که از تعمّق به عنوان یکی از پایه های کفر نام می برد : الکُفرُ عَلی أَربَعِ دَعائِمَ : عَلَی التَّعَمُّقِ ... فَمَن تَعَمَّقَ لَم یُنِب إِلَی الحَقِّ . (1) کفر ، بر چهار ستون استوار است : بر زیاده روی ... پس هر کس زیاده رود ، به حق باز نمی گردد .

ج هشدار در باره تعمّق در دیندسته سوم ، احادیثی اند که نسبت به افراطیگری در مسائل فرعی دینی ، هشدار داده اند ، مانند آنچه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که : إِیّاکُم وَ التَّعَمُّقَ فِی الدّینِ ! فَإِنَّ اللّهَ تَعالی قَد جَعَلَهُ سَهلاً ، فَخُذوا مِنهُ ما تُطیقونَ... . (2) مبادا در دین ، تندروی کنید ؛ چرا که خدا آن را آسان قرار داده است . پس ، از دین ، به قدری که توانش را دارید ، برگیرید . حدیثی هم از امام کاظم علیه السلام نقل شده است که می فرماید : لا تَعَمُّقَ فِی الوُضوءِ . (3)

.

1- .ر . ک : نهج البلاغه : الحکمه 31 ، الکافی : ج 2 ص 392 .
2- .کنز العمّال : ج 3 ص 35 ح 5348 .
3- .ر . ک : وسائل الشیعه : ج 1 ص 306 (باب «استحباب صفق الوجه بالماء قلیلاً عند الوضوء ، و کراهه المبالغه فی الضرب ، و التعمّق فی الوضوء») .

ص: 369



د - عاقبت تعمّق در دین

در وضو ، زیاده روی صحیح نیست . علّامه مجلسی در شرح این حدیث می گوید : یعنی ریختن آب فراوان و یا سختگیری در رساندن آب بیشتر از حدّ کامل وضو گرفتن . (1)

د عاقبت تعمّق در دیندسته چهارم ، احادیثی اند که عاقبت و ثمره تندروی و افراطیگری دینی را موجب خروج از دین می دانند ، مانند آنچه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود : إنَّ أقواما یَتَعَمَّقونَ فِی الدّینِ یَمرُقونَ کَما یَمرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِیَّهِ . (2) گروه هایی در دین تندروی می کنند و از آن بیرون می روند ، آن گونه که تیر از هدف در می گذرد . بنا بر این ، در فرهنگ احادیث اسلامی ، تعمّق در خداشناسی و امور دینی ، نه تنها ممدوح نیست ، بلکه ممنوع است و آنچه در کلام امام زین العابدین علیه السلام آمده که در آخِرْزمان ، اقوامی متعمّق خواهند آمد ، حاکی از انحراف عقیدتی آنهاست که خداوند متعال ، برای فراگیر نشدن انحراف آنان ، سوره توحید و آیات نخست سوره حدید را نازل فرموده است و ذیل فرمایش امام علیه السلام که فرموده : «هر کس بیش از آن را بطلبد ، هلاک می شود» ، به روشنی دلالت دارد بر این که مسلمانان ، باید در شناخت صفات خدا ، به آنچه در این آیات آمده و توضیحاتی که اهل بیت علیهم السلام در باره آنها داده اند ، اکتفا کنند و در مباحثی که اندیشه به عمق آن نمی رسد ، (3) غور ننمایند (4) که تعمّق در ذات و صفات خدا عاقبتی جز هلاکت ندارد .

ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 2 (معرفت شناسی) ص 513 (خطر تند رَوی)

.

1- .بحار الأنوار : ج 80 ص 258 .
2- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 318 ح 12615 ، کنز العمّال : ج 11 ص 288 ح 31543 . نیز ، ر . ک : دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام : ج 6 ص 296 304 (تندروی دینی از دیدگاه احادیث) .
3- .ر . ک : ص 361 (نهی از اندیشیدن در ذات خدا) .
4- .ر . ک : ص 363 (نهی از تعمّق در چگونگی خدا) .

ص: 370

الفصل التاسع: ما ورد فی حجب اللّه عز و جل9 / 1لا حِجابَ بَینَ اللّه عز و جلِ وبَینَ خَلقِهِالإمام علیّ علیه السلام : فی صِفَهِ الخالِقِ جَلّ وعَلا لا شَبَحٌ فیُتَقَصّی ، ولا مَحجوبٌ فَیُحوی . (1)

التوحید عن الحارث الأعور عن الإمام علیّ علیه السلام :أَنَّهُ علیه السلام دَخَلَ السّوقَ ، فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ مُوَلّیهِ ظَهرَهُ یَقولُ : لا وَالَّذِی احتَجَبَ بِالسَّبعِ ، فَضَرَبَ عَلِیٌّ علیه السلام ظَهرَهُ ، ثُمَّ قالَ : مَنِ الَّذِی احتَجَبَ بِالسَّبعِ ؟ قالَ : اللّهُ یا أَمیرَ المُؤمِنینَ . قالَ : أَخطَأتَ ثَکَلَتکَ أُمُّکَ ! إِنَّ اللّهَ عز و جل لَیسَ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ حِجابٌ ؛ لِأَنَّهُ مَعَهُم أَینَما کانوا . قال : ما کَفّارَهُ ما قُلتُ یا أَمیرَ المُؤمِنینَ ؟ قالَ : أن تَعلَمَ أنَّ اللّهَ مَعَکَ حَیثُ کُنتَ . قالَ : أُطعِمُ المَساکینَ ؟ قالَ : لا ، إِنَّما حَلَفتَ بِغَیرِ رَبِّکَ . (2)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 163 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 306 ح 11 ؛ کنز العمّال : ج 1 ص 408 ح 1737 نقلاً عن حلیه الأولیاء عن النعمان بن سعد .
2- .التوحید : ص 184 ح 21 ، الغارات : ج 1 ص 112 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 330 ح 34 .

ص: 371



فصل نهم : روایاتی که در باره حجاب های خداست

9 / 1 میان خدا و خلق او حجابی نیست

فصل نهم : روایاتی که در باره حجاب های خداست9 / 1میان خدا و خلق او حجابی نیستامام علی علیه السلام در وصف آفریدگار شکوهمند والا :نه جسم است که نهایت آن جستجو شود ، و نه در پرده است که در میان گرفته شود .

التوحید به نقل از حارث اَعوَر :علی علیه السلام به بازار وارد شد . مردی را دید که پشت به او دارد و می گوید : نه ، سوگند به آن که در پسِ هفت پرده نهان است . علی علیه السلام به پشت او زد و فرمود : «چه کسی در پسِ هفت پرده نهان است؟» . گفت : خدا ، ای امیر مؤمنان! فرمود : «اشتباه می کنی ، مادرت به عزایت بنشیند! میان خداوند عز و جل و آفریدگانش هیچ حجابی نیست ؛ زیرا هر جا باشند ، او با آنان است» . مرد گفت : ای امیر مؤمنان! کفّاره آنچه گفتم ، چیست؟ فرمود : «این که بدانی خدا در همه جا با توست» . گفت : اطعام مستمندان کنم؟ فرمود : «نه . تو به چیزی غیر از پروردگارت سوگند خوردی» .

.


ص: 372

الإمام الصادق علیه السلام :مَن زَعَمَ أَنَّهُ یَعرِفُ اللّهَ بِحِجابٍ أَو بِصورَهٍ أَو بِمِثالٍ فَهُوَ مُشرِکٌ ؛ لِأَنَّ حِجابَهُ ومِثالَهُ وصورَتَهُ غَیرُهُ . (1)

الکافی عن ابن أَبی العوجاء :قُلتُ لَهُ [ أَی الإمامَ الصادِقَ علیه السلام ] : ... ولِمَ احتَجَبَ عَنهُم وأَرسَل إِلَیهِمُ الرُّسُلَ ، ولو باشَرَهُم بِنَفسِهِ کانَ أَقرَبَ إِلَی الإِیمانِ بِهِ ؟ فَقالَ لی : وَیلَکَ ! وکَیفَ احتَجَبَ عَنکَ مَن أَراکَ قُدرَتَهُ فی نَفسِکَ ؛ نُشوءَکَ ولَم تَکُن ، وکِبَرَکَ بَعدَ صِغَرِکَ ، وقُوَّتَکَ بَعدَ ضَعفِکَ ، وضَعفَکَ بَعدَ قُوَّتِکَ ، وسُقمَکَ بَعدَ صِحَّتِکَ ، وصِحَّتَکَ بَعدَ سُقمِکَ ، ورِضاکَ بَعدَ غَضَبِکَ وغَضَبَکَ بَعدَ رِضاکَ ، وحُزنَکَ بَعدَ فَرَحِکَ وفَرَحَکَ بَعدَ حُزنِکَ ، وحُبَّکَ بَعدَ بُغضِکَ وبُغضَکَ بَعدَ حُبِّکَ ، وعَزمَکَ بَعدَ أَناتِکَ ، وأَناتَکَ بَعدَ عَزمِکَ ، وشَهوَتَکَ بَعدَ کَراهَتِکَ ، وکَراهَتَکَ بَعدَ شَهوَتِکَ ، ورَغبَتَکَ بَعدَ رَهبَتِکَ ، ورَهبَتَکَ بَعدَ رَغبَتِکَ ، ورَجاءَکَ بَعدَ یَأسِکَ ویَأسَکَ بَعدَ رَجائِکَ ، وخاطِرَکَ بِما لَم یَکُن فی وَهمِکَ ، وعُزوبَ ما أَنتَ مُعتَقِدُهُ عَن ذِهنِکَ . وما زالَ یُعَدِّدُ عَلَیَّ قُدرَتَهُ الَّتی هِیَ فی نَفسِیَ الَّتی لا أَدفَعُها ، حَتّی ظَنَنتُ أَنَّهُ سَیَظهَرُ فیما بَینی وبَینَهُ . (2)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 114 ح 4 ، التوحید : ص 143 ح 7 وص 192 ح 6 کلّها عن عبد الأعلی ، بحار الأنوار : ج4 ص 160 ح 6 .
2- .الکافی : ج 1 ص 75 ح 2 ، التوحید : ص 127 ح 4 وفیه «إبائک» بدل «أناتک» ، بحار الأنوار : ج 3 ص 43 ح 18 .

ص: 373

امام صادق علیه السلام :هر کس معتقد باشد که خدا را با حجاب یا به داشتن صورتی یا نمونه ای می شناسد ، مشرک است ؛ زیرا حجاب او و نمونه او و صورت او چیزی غیر از اوست .

الکافی به نقل از ابن ابی العوجاء :به امام صادق علیه السلام گفتم : ... چرا [خدا ]از خلق در حجاب گشت و برایشان پیامبران فرستاد ، در صورتی که اگر خود ، بی واسطه این کار (هدایت) را می کرد ، زودتر به او ایمان می آوردند؟ به من فرمود : «وای بر تو! چگونه از تو در پرده است کسی که قدرتش را در وجود تو نشانت داد : نبودی و بود شدی ، خُرد بودی و بزرگ شدی ، ناتوان بودی و توانا شدی و پس از توانایی ، دوباره ناتوان می شوی . تن درست هستی و بیمار می شوی و پس از بیماری، باز تن درست می شوی، دست خوش خشم و خشنودی می شوی ، شاد هستی و غمگین می شوی ، غمگینی و شاد می شوی ، نفرت داری و بعد ، عشق می ورزی ، پس از آن که عشق می ورزی ، متنفّر می شوی ، تصمیم می گیری پس از درنگت و درنگ می کنی و سپس ، تصمیم می گیری . نمی خواستی و می خواهی ، و می خواستی و نمی خواهی . گاه گریزانی و گاه راغب . ناامیدی ، و امیدوار می شوی ، امید داری و ناامید می شوی ، چیزی را به خاطر می آوری که در ذهنت نبوده است و آنچه را که نیک می دانی ، از یادت می رود» . ایشان ، پیوسته [نشانه های] قدرت خدا را که در وجود من است و نمی توانم انکارش کنم ، برایم می شمرد تا جایی که گمان بردم خداوند متعال ، به زودی میان من و او ظاهر خواهد گشت!

.


ص: 374

9 / 2مَحجوبٌ بَغَیرِ حِجابٍالإمام الکاظم علیه السلام :لَیسَ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ حِجابٌ غَیرَ خَلقِهِ ، احتَجَبَ بِغَیرِ حِجابٍ مَحجوبٍ ، وَاستَتَرَ بِغیرِ سِترٍ مَستورٍ . (1)

الإمام الرضا علیه السلام :اِحتَجَبَ بِغَیرِ حِجابٍ مَحجوبٍ ، وَاستَتَر بِغَیرِ سِترٍ مَستورٍ . (2)

9 / 3لا حِجابَ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ غَیرَ خَلقِهِالإمام علیّ علیه السلام فی جَوابِ مَن قال لَه : کَیفَ رَأیتَ رَبَّکَ؟ :بِمُقارَنَتِهِ بَینَ الأَشیاءِ عُرِفَ أَن لا قَرینَ لَهُ . . . حَجَبَ بَعضَها عَن بَعضٍ ، لِیُعلَمَ أَن لا حِجابَ بَینَهُ وبَینَ خَلقِهِ غَیرُ خَلقِهِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَشمُلُهُ المَشاعِرُ ، ولا تَحجُبُهُ الحُجُبُ ، وَالحِجابُ بَینَهُ وبَینَ خَلقِه خَلقُهُ إِیّاهُم ؛ لِامتِناعِهِ مِمّا یُمکِنُ فی ذَواتِهِم ، ولِاءمکانٍ مِمّا یَمتَنِعُ مِنهُ ، ولِافتِراقِ الصّانِعِ مِنَ المَصنوعِ ، وَالحادِّ مِنَ المَحدودِ ، وَالرَّبِّ مِنَ المَربوبِ . (4)

.

1- .التوحید : ص 179 ح 12 عن یعقوب بن جعفر الجعفری ، بحار الأنوار : ج 3 ص 327 ح 27 .
2- .الکافی : ج 1 ص 105 ح 3 ، علل الشرائع : ص 10 ح 3 ، التوحید : ص 98 ح 5 کلّها عن محمّد بن زید ، بحار الأنوار : ج 4 ص 263 ح 11 .
3- .التوحید : ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق علیه السلام وص 37 ح 2 عن محمّد بن یحیی عن الإمام الرضا علیه السلام وفیه «لا حجاب بینه وبینها غیرها» بدل «لا حجاب بینه وبین خلقه غیر خلقه» ، الکافی : ج 1 ص 139 ح 4 عن الإمام الصادق عن الإمام علی علیهماالسلام ولیس فیه «غیر خلقه» بحار الأنوار : ج 77 ص 311 ح 14 .
4- .الکافی : ج 1 ص 139 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبه عن الإمام الصادق علیه السلام ، التوحید : ص 56 ح 14 عن فتح بن یزید الجرجانی عن الإمام الرضا علیه السلام نحوه .

ص: 375



9 / 2 پرده نشین بی پرده

9 / 3 خلق ، حجاب میان خود و خدایند

9 / 2پرده نشین بی پردهامام کاظم علیه السلام :میان او و آفریدگانش پرده ای جز خود آفریدگانش نیست . بی پرده در پرده است و بی هیچ پوششی ، پوشیده .

امام رضا علیه السلام :بی هیچ پرده ای ، در پرده است و بی هیچ پوششی ، پوشیده است .

9 / 3خلق ، حجاب میان خود و خدایندامام علی علیه السلام در پاسخ کسی که گفت : چگونه پروردگارت را دیده ای؟ :با مقایسه او با موجودات ، دانسته شد که او را همتایی نیست ... . هریک از آنها را حجاب دیگری قرار داد تا دانسته شود که میان او و آفریدگانش ، جز خود آنان ، حجابی نیست . 1

امام علی علیه السلام :حواس ، او را فرا نمی گیرند و حجاب ها ، حجابِ او نمی شوند . حجاب میان او و خلقش همان آفرینش آنهاست ؛ زیرا آنچه برای مخلوقات ممکن است ، برای او ممتنع است و آنچه برای او ممتنع است ، برای مخلوقات ممکن است ، و نیز از آن جهت که میان سازنده و ساخته شده ، و میان حد دهنده و حد دارنده ، و میان پروردگار و پروریده ، فرق است .

.


ص: 376

الإمام الرضا علیه السلام :خَلقُ اللّهِ الخَلقَ حِجابٌ بَینَهُ وبَینَهُم، ومُبایَنَتُهُ إِیّاهُم مُفارَقَتُهُ إِنِّیَّتَهُم. (1)

9 / 4حِجابُهُ النُّورُالکتاب«وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی » . (2)

«یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ » . (3)

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» :ذاکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَنا مِن حُجُبِ النُّورِ ، فَرَأَی مَلَکوتَ السَّماواتِ ، ثُمَّ تَدَلّی صلی الله علیه و آله فَنَظَرَ مِن تَحتِهِ إِلی مَلَکوتِ الأَرضِ حَتّی ظَنَّ أَنَّهُ فِی القُربِ مِنَ الأَرضِ کَقابِ قَوسَینِ أَو أَدنی . (4)

الإمام الرضا علیه السلام فی قَولِهِ عز و جل : «یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ» :حِجابٌ مِن نورٍ یُکشَفُ فَیَقَعُ المُؤمِنونَ سُجَّدا . (5)

.

1- .التوحید : ص 35 ح 2 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 151 ح 51 وفیه «أینیّتهم» بدل «إنّیتهم» وکلاهما عن القاسم بن أیّوب العلوی ، الأمالی للمفید : ص 254 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری وفیه «مفارقته لهم» بدل «مفارقته إنّیتهم» ، بحار الأنوار : ج 4 ص 228 ح 3 .
2- .النجم : 7 9 .
3- .القلم : 42 .
4- .علل الشرائع : ص 132 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 214 ح 238 کلاهما عن ثابت بن دینار ، روضه الواعظین : ص 70 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 314 ح 8 .
5- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 121 ح 14 عن الحسن بن سعید ، التوحید : ص 154 ح 1 عن الحسین بن سعد ، الاحتجاج : ج 2 ص 388 ح 295 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 8 ح 17 .

ص: 377



9 / 4 حجاب او نور است

امام رضا علیه السلام :آفریده های خدا ، حجاب میان او و ایشان است ، و بینونت میان خدا و مخلوقات ، [ناشی از] جدایی میان [ذات] او و ذات آنهاست .

9 / 4حجاب او نور استقرآن«در حالی که او در افق اَعلی بود . سپس نزدیک آمد و نزدیک تر شد تا [فاصله اش] به قدر [فاصله ]دو [انتهای] کمان یا نزدیک تر شد (1) » .

«روزی که کار ، بر آنها به شدّت سخت شود و به سجده فراخوانده شوند ، امّا نتوانند» .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام در باره این سخن خداوند متعال : «سپس نزدیک شد و نزدیک تر رفت ، تا به اندازه دو کمان یا نزدیک تر رسید» :پیامبر خدا ، به حجاب های نور ، نزدیک شد و ملکوت آسمان ها را دید . سپس آویخت و از پایین پایش به ملکوت زمین نگریست و از شدّت نزدیکی به زمین ، خود را در یک قدمی آن یا نزدیک تر پنداشت .

امام رضا علیه السلام در باره این سخن خداوند عز و جل : «روزی که کار ، بر آنها به شدّت سخت شود» :حجابی نورانی کنار زده می شود و مؤمنان به سجده می افتند .

.

1- .کنایه از شدّت نزدیکی به خداست . در فارسی این معنا با تعابیری مثل «تا یک قدمی او رسید» ، بیان می شود . م .

ص: 378

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إِنَّ اللّهَ عز و جل ... حِجابُهُ النّورُ ، لَو کَشَفَهُ لَأَحرَقَت سُبُحاتُ وَجهِهِ مَا انتَهی إِلَیهِ بَصَرُهُ مِن خَلقِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله فِی الدُّعاءِ :اللّهُمَّ إِنّی أَسأَ لُکَ یا مَنِ احتَجَبَ بِشُعاعِ نورِهِ عَن نَواظِرِ خَلقِهِ ، یا مَن تَسَربَلَ بِالجَلالِ وَالعَظَمَهِ ، وَاشتَهَرَ بِالتَّجَبُّرِ فی قُدسِهِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فی مُناجاتِهِ فی شَهرِ شَعبانَ :إِلهی ، هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ إِلَیکَ ، وأَنِر أَبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیکَ ، حَتّی تَخرِقَ أَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ، فَتَصِلَ إِلی مَعدِنِ العَظَمَهِ، وتَصیرَ أَرواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدسِکَ. (3)

التوحید عن یونس بن عبد الرحمن :قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ علیهماالسلام : لِأَیِّ عِلَّهٍ عَرَجَ اللّهُ بِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله إِلَی السَّماءِ ، ومِنها إِلی سِدرَهِ المُنتَهی ، ومِنها إِلی حُجُبِ النّورِ ، وخاطَبَهُ وناجاهُ هُناکَ وَاللّهُ لا یوصَفُ بِمَکانٍ ؟ فَقالَ علیه السلام : إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لا یوصَفُ بِمَکانٍ ، ولا یَجری عَلَیهِ زَمانٌ ، ولکِنَّهُ عز و جل أَرادَ أَن یُشَرِّفَ بِهِ مَلائِکَتَهُ وسُکّانَ سَماواتِهِ ، ویُکرِمَهُم بِمُشاهَدَتِهِ ، ویُرِیَهُ مِن عَجائِبِ عَظَمَتِهِ ما یُخبِرُ بِهِ بَعدَ هُبوطِهِ ، ولَیسَ ذلِکَ عَلی ما یَقولُ المُشَبِّهونَ ، سُبحانَ اللّهِ وتَعالی عَمّا یُشرِکونَ . (4)

.

1- .صحیح مسلم : ج 1 ص 162 ح 293 وح 294 ، سنن ابن ماجه : ج 1 ص 70 ح 195 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 151 ح 19651 کلّها عن أبی موسی ، کنز العمّال : ج 1 ص 226 ح 1139 وراجع : مسند ابن حنبل : ج 7 ص 142 ح 19604 والدر المنثور : ج 1 ص 229 والتوحید : ص 278 ح 3 .
2- .مهج الدعوات : ص 102 عن محمّد بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام ، الدروع الواقیه : ص 182 عن الإمام علیّ علیه السلام وفیه «واحتجب بشعاع نوره عن نواظر خلقه» فقط ، بحار الأنوار : ج 94 ص 403 ح 5 .
3- .الإقبال : ج 3 ص 299 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 99 ح 13 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی وکلاهما عن ابن خالویه .
4- .التوحید : ص 175 ح 5 ، علل الشرائع : ص 132 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 315 ح 10 .

ص: 379

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حجاب خداوند عز و جل نور است . اگر آن را کنار بزند ، انوار روی [ذات ]او مخلوقاتش را ، تا جایی که چشمش کار می کند ، می سوزانَد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعا :بار خدایا! از تو درخواست می کنم ، ای کسی که به واسطه پرتو نورش از دیدگان خلقش در حجاب گشته است ، ای کسی که جامه شکوه و بزرگی پوشیده و به کبریایی در قدسش شهره است!

امام علی علیه السلام در مناجاتش در ماه شعبان :معبودا! کمال روی کردن به خودت را به من ارزانی دار و دیدگان دل هایمان را به نورِ نگاه به خودت روشن گردان تا دیدگان دل هایمان ، پرده های نور را بدرند و به کان عظمت برسند ، و جان هایمان به آستان مقدّس و عزّتمند تو بیاویزند .

التوحید به نقل از یونس بن عبد الرحمان :به امام کاظم علیه السلام گفتم : چرا خداوند ، پیامبرش را به آسمان و از آن جا به سِدره المنتهی و از آن جا تا حجاب های نور ، بالا برد و در آن جا با او گفتگو و مناجات کرد ، در حالی که خداوند به مکان داشتن ، وصف نمی شود؟ فرمود : «خداوند تبارک و تعالی به داشتن مکان ، وصف نمی شود و زمان بر او نمی گذرد ؛ امّا خواست تا فرشتگان خود و ساکنان آسمان هایش را به وجود او مفتخر سازد و آنان را به دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله گرامی بدارد و از شگفتی های عظمتش چیزهایی را به او نشان دهد که بعد از فرود آمدنش از آنها خبر می دهد ، و این ، بدان گونه نبود که اهل تشبیه می گویند . خداوند ، پاک و برتر است از آنچه بدو شرک می ورزند» .

.


ص: 380

9 / 5حِجابُهُ النُّورُ وَالظُّلمَهُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إِنَّ اللّهَ عز و جل دونَ سَبعینَ أَلفَ حِجابٍ مِن نورٍ وظُلمَهٍ ، وما یَسمَعُ مِن نَفسٍ شَیئا من حِسِّ تِلکَ الحُجُبِ إِلّا زَهَقَت . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إِنَّ بَینَ اللّهِ وبَینَ خَلقِهِ سَبعینَ (تِسعینَ) (2) أَلفَ حِجابٍ ، وأَقرَبُ الخَلقِ إِلَی اللّهِ أَنَا وإِسرافیلُ ، وبَینَنا وبَینَهُ أَربَعَهُ حُجُبٍ ، حِجابٌ مِن نُورٍ ، وحِجابٌ مَن ظُلمَهٍ ، وحِجابٌ مِنَ الغَمامِ ، وحِجابٌ مِنَ الماءِ . (3)

عوالی اللآلی :رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قالَ : إِنَّ للّهِِ سَبعینَ حِجابا . وفی رِوایَهٍ أُخری : سَبعَمِئَهِ حِجابٍ . وفی أُخری : سَبعینَ أَلفَ حِجابٍ مِن نُورٍ وظُلمَهٍ ، لَو کَشَفَها عَن وَجهِهِ لَاحتَرَقَت (4) سُبُحاتُ وَجهِهِ ما أَدرَکَهُ بَصَرُهُ مِن خَلقِهِ . (5)

الإمام زین العابدین علیه السلام فی مُناجاتِهِ :اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجعَلنا مِنَ الَّذین فَتَقتَ لَهُم رَتقَ عَظیمِ غَواشی جُفونِ حَدَقِ عُیونِ القُلوبِ ، حَتّی نَظَروا إِلی تَدبیرِ حِکمَتِکَ وشَواهِدِ حُجَجِ بَیِّناتِکَ ، فَعَرَفوکَ بِمَحصولِ فِطَنِ القُلوبِ ، وأَنتَ فی غَوامِضِ سُتُراتِ حُجُبِ القُلوبِ ، فَسُبحانَکَ أَیُّ عَینٍ تَقومُ بِها نُصبَ نُورِکَ ، أَم تَرقَأُ إِلی نورِ ضِیاءِ قُدسِکَ ؟ أَو أَیُّ فَهمٍ یَفهَمُ ما دونَ ذلِکَ إِلَا الأَبصارَ الَّتی کَشَفتَ عَنها حُجُبَ العَمِیَّهِ ، فَرَقَت أَرواحُهُم عَلی أَجنِحَهِ المَلائِکَهِ ، فَسَمّاهُم أَهلُ المَلَکوتِ زُوّارا ، وأَسماهُم أَهلُ الجَبَروتِ عُمّارا ، فَتَرَدَّدوا فی مَصافِّ المُسَبِّحینَ ، وتَعَلَّقوا بِحِجابِ القُدرَهِ ، وناجَوا رَبَّهُم عِندَ کُلِّ شَهَوهٍ ، فَحَرَّقَت (6) قُلوبُهُم حُجُبَ النُّورِ ، حَتّی نَظَروا بِعَینِ القُلوبِ إِلی عِزِّ الجَلالِ فی عِظَمِ المَلَکوتِ ، فَرَجَعَتِ القُلوبُ إِلَی الصُّدورِ عَلَی النِّیّاتِ بِمَعرِفَهِ تَوحیدِکَ ، فَلا إِلهَ إِلّا أَنتَ وَحدَکَ لا شَریکَ لَکَ ، تَعالَیتَ عَمّا یَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّا کَبیرا . (7)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 6 ص 148 ح 5802 ، مسند أبی یعلی : ج 6 ص 494 ح 7487 وفیه «حسن» بدل «حسّ» ، الفردوس : ج 2 ص 221 ح 3074 کلاهما نحوه وکلّها عن سهل بن سعد ، کنز العمّال : ج 10 ص 369 ح 29846 .
2- .فی المصدر : «سبعون (تسعون)» ، والصحیح ما أثبتناه .
3- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 10 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 18 ص 327 ح 34 .
4- .کذا فی المصدر ، والصحیح : «لأحرقت» .
5- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 106 ح 158 ، بحار الأنوار : ج 58 ص 45 نقلاً عن شرح نهج البلاغه للکیدری نحوه وراجع : المعجم الأوسط : ج 6 ص 278 ح 6407 .
6- .الظاهر أنّه تصحیف «فخرقت» .
7- .بحار الأنوار : ج 94 ص 128 ح 19 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی .

ص: 381



9 / 5 حجاب های نورانی و ظلمانی خداوند

اشاره

9 / 5حجاب های نورانی و ظلمانی خداوندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل در پسِ هفتاد هزار حجاب نورانی و ظلمانی است و هیچ موجودی نیست که چیزی از همهمه این حجاب ها را بشنود ، مگر آن که نابود شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میان خدا و خلق او هفتاد هزار [نور ]حجاب است ، و نزدیک ترینِ خلایق به خدا ، من و اسرافیل هستیم ، و میان ما و خدا ، چهار حجاب است : حجابی از نور ، حجابی از ظلمت ، حجابی از ابر ، و حجابی از آب .

عوالی اللآلی :از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود : «خدا را هفتاد ( / هفتصد / هفتاد هزار) حجاب نورانی و ظلمانی است که اگر آنها را از چهره اش کنار بزند ، انوار روی او ، تا جایی که چشمش کار می کند ، خلق او را می سوزانَد» .

امام زین العابدین علیه السلام در مناجاتش :بار خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد ، درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که بستگیِ پرده های سترگ پلک گونه چشمان دل هایشان را گشودی تا آن که تدبیر حکیمانه و شواهد حجّت های روشن تو را دیدند و با بینش های دل هایشان ، تو را که در لا به لای درهم پوشیده حجاب های دل ها نهانی ، شناختند . منزّهی تو! کدام دیده است که تاب دیدن نور تو را بیاورد ، یا به سوی روشنایی نور قدس تو فراز آید؟ یا کدامین فهم است که کمتر از آن را دریابد ، بجز دیدگانی که تو خود ، پرده های کوری را از آنها کنار زدی و در نتیجه ، جان هایشان سوار بر بال های فرشتگان ، بالا رفتند و ملکوتیان ، آنها را میهمانان [خود] نامیدند ، و جبروتیان ، نام آبادگران بر ایشان نهادند . پس در صفوف تسبیح گویان ، آمد و شد کردند و به حجاب قدرت آویختند و به گاهِ هر میل و خواهشی با پروردگارشان به راز و نیاز پرداختند . پس ، دل هایشان پرده های نور را سوزاند ، تا جایی که با دیده دل ها به عزّت شکوه [الهی ]در عظمت ملکوت نگریستند . آن گاه ، دل هایشان با نیّت شناخت یگانگی تو ، به سینه هایشان بازگشت . پس معبودی جز تو نیست . یگانه ای و بی انباز . بسی برتر از آنی که ستمگران [در حقّ تو ]می گویند .

.


ص: 382

. .


ص: 383

. .


ص: 384

. .


ص: 385



نگاهی به روایات حُجب

نگاهی به روایات حُجُبهمان طور که ملاحظه شد ، آنچه در باره حجاب های خداوند متعال روایت شده است ، به پنج دسته تقسیم می شوند : دسته اوّل ، احادیثی هستند که تأکید دارند بین خدا و خلق ، حجابی نیست . این احادیث ، ناظر به صفت «الظاهر» خداوند متعال هستند که این صفت ، در شماری از احادیث ، بدین گونه تبیین شده است : الظّاهِرُ لِقُلوبِهِم بِحُجَّتِهِ . (1) با حجّت خویش بر دل هایشان ظاهر است . الظّاهِرُ بِعجائِبِ تَدبیرِهِ لِلنّاظِرینَ . (2) با تدبیرهای شگفتش ، بر ناظران ، ظاهر است . دسته دوم ، احادیثی اند که دلالت می کنند بر این که خداوند متعال ، با این که حجاب ندارد ، محجوب است . این احادیث ، ناظر به صفت «الباطن» خدا هستند که در سخن امام علی علیه السلام چنین توضیح داده شده است : الباطِنُ بِجَلالِ عِزَّتِهِ عَن فِکرِ المُتَوَهِّمینَ . 3 به جلال عزّتش از اندیشه خیال پردازان ، پنهان است .

.

1- .ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 4 (خداشناسی) ص 198 ح 3513 .
2- .ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 4 (خداشناسی) ص 524 ح 3795 .

ص: 386

دسته سوم ، احادیثی هستند که دلالت دارند بر این که حجاب میان خدا و خلق ، مخلوق بودن آنهاست ؛ زیرا محال است آفریده محدود ، بر آفریدگار نامحدود ، احاطه پیدا کند . علاوه بر این احادیث ، همه احادیثی که در باب چهارم این فصل گذشت نیز ، دلالت بر این معنا دارند . (1) دسته چهارم ، احادیثی اند که می گویند حجاب خداوند متعال ، نور است . شاید مقصود از حُجُب نورانی ، آن گونه که گفته شده ، مراتب خودبینی باشد که نوعی حجاب تکوینی محسوب می شود و سالک ، در هر مرحله ای از کمالات نفسانی که باشد ، تا این حجاب ها را کنار نزند ، به معرفت شهودی دست نمی یابد ، که : «با دیده خودبین ، نتوان دید خدا را» . در «مناجات شعبانیه» آمده است : وَ أنِر أَبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیکَ ، حَتّی تَخرِقَ أَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ إلی مَعدِنِ العَظَمَهِ ... . (2) و دیده های دلِ ما را با روشنی نگاه به خود ، نورانی کن تا آن جا که دیده های دل ، پرده های نور را بدَرَد و به معدن عظمت برسد . بنا بر مطالب بیان شده ، می توان گفت که در این قسمت از دعا ، منظور از خَرقِ حجاب های نور به وسیله دل ، این است که سالک در سلوک الی اللّه ، به نقطه ای برسد که در نتیجه شدّت محبّت به خدا ، حجاب های خودبینی به کلّی کنار رود ، به گونه ای که چیزی جز خدای متعال نبیند و به گفته حافظ : میان عاشق و معشوق ، هیچ حایل نیستتو خود ، حجاب خودی حافظ از میان برخیز .

.

1- .ر . ک : ص 355 (هیچ کس به کنه معرفتش نمی رسد) .
2- .مفاتیح الجنان : مناجات شعبانیه .

ص: 387

این مرحله از خداشناسی ، هر چند بالاترینِ منازل سلوک و برترینِ درجات معرفت است ، لیکن بی تردید ، به معنای احاطه مخلوق بر خالق و شناخت حقیقت خداوند متعال نیست . از این رو ، سرحلقه اهل معرفت ، خاتم انبیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، ضمن تصریح بر این که برای او هم شناخت کُنه حضرت حق میسّر نیست ، می فرماید : اللّهُ أعلی و أجَلُّ أن یَطَّلِعَ أَحَدٌ عَلی کُنهِ مَعرِفَتِهِ . (1) خدا ، والاتر و و برتر از آن است که کسی به کُنه معرفت او پی ببرد . و نیز در شناخت خداوند می فرماید : یا مَن لا یَعلَمُ ما هُوَ إلّا هُوَ . (2) ای که جز او نمی داند او چیست! و نیز می فرماید : سُبحانَکَ ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ . (3) منزّهی تو ! ما تو را چنان که حقّ معرفت توست ، نمی شناسیم . دسته پنجم ، احادیثی اند که حجاب های خداوند متعال را به حجاب های نورانی و ظلمانی تقسیم کرده اند . پیش از این ، به معنای احتمالیِ حجاب های نورانی (4) اشاره شد ؛ امّا مقصود از حجاب های ظلمانی ، ظاهرا زنگارهایی است که در اثرِ کارهای ناشایست بر دیده دل می نشیند و مانع خداشناسی می گردد ، چنان که در قرآن کریم

.

1- .ر . ک : ص 354 ح 237 .
2- .ر . ک : ص 354 ح 235 .
3- .ر . ک : ص 354 ح 236 .
4- .معنای دقیق و قطعی حجاب های نور و ظلمت، مشخّص نیست . برای آگاهی بیشتر در این باره، ر . ک : فصوص الحکم ، تعلیقه أبی العلاء العفیفی، ص 16 17 (فص الحکمه الإلهیّه فی الکلمه الآدمیه) ، تعلیقات الإمام الخمینی علی فصوص الحکم .

ص: 388



توضیح علّامه مجلسی درباره روایات حُجُب

آمده : «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ * کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئذٍ لَّمَحْجُوبُونَ . (1) هرگز ! بلکه دستاوردشان بر دل هایشان زنگار می نهد . هرگز ! آنان در آن روز از پروردگارشان محجوب اند» . شرح این موانع ، در فصل دهم خواهد آمد . خواجه حافظ شیرازی ، با اشاره به این حجاب ها می گوید : جمال یار ندارد نقاب و پرده ، ولیغبار رَه بنشان تا نظر توانی کرد .

توضیح علّامه مجلسی در باره روایات حُجُبعلّامه مجلسی در تبیین روایات مورد بحث آورده است که : تحقیق ، آن است که این اخبار را ظَهر و بطنی است و هر دو ، درست . ظاهرِ روایات ، این است که خدای سبحان ، همان گونه که عرش و کرسی را بدون نیاز به آن دو آفرید ، همین گونه برایشان پرده و حجاب و سراپرده آویخت و آنها را از نورهای شگفتی که برایشان آفریده بود ، آکنده ساخت تا عظمت قدرتش و جلال هیبتش و گستره فیض و رحمتش را برای فرشتگانِ نظاره گر ، برخی پیامبران و نیز آنانی که می شنوند ، آشکار کند . شاید هم تفاوت عددها به اعتبار آن است که در برخی از استعمال ها ، نوع را در نظر گرفته اند و در برخی ، صنف را و در بعضی ، شخص را و یا این که در برخی تعبیرها ، به هم ضمیمه شده اند و یا در برخی روایت ها به ذکر بعضی از آنها بسنده شده است . و امّا معنای باطنی روایات ، آن است که حجاب های جلو گیرنده از رسیدن مردم به معرفت کُنه ذات و صفات او فراوان اند . از آن جمله است آنچه به نقص مخلوق و قوا و فهم او مربوط می شود که برخاسته از وجود امکانی و فقر و نیاز و

.

1- .مطفّفین : آیه 14 15 .

ص: 389

حدوث اوست ، و آنچه از نقص و ناتوانی در پیِ این می آید و اینها حُجب ظلمانی اند . و از آن جمله است ، آنچه به نور بودن و تجرّد و تقدّس و وجود وجوبی و کمال و عظمت و جلال و آنچه لازمه اینهاست ، مربوط می شود که اینها ، حجاب های نورانی هستند و زدودن هر دو نوع حجاب ، نشدنی است و اگر زدوده شده ، به جز ذات حق تعالی چیزی نمی مانَد ، و یا مقصود از کشف حجاب ، زدودن اجمالی به وسیله پاکسازی از صفات شهوانی و اخلاق حیوانی و خو گرفتن به اخلاق ربّانی از طریق عبادت های فراوان و ریاضت کشیدن و مجاهده و ممارست در علوم حقیقی است تا حجاب های میان او و خدای سبحان ، به اجمال برداشته شود و آنچه از نور جلالش بر ایشان آشکار می شود ، تعیّن ها ، اراده ها و شهوت های ایشان را بسوزانَد و با دیده یقین ، کمال خدای سبحان و نقص خود ، جاودانگی او و فنا و خواری خود و بی نیازی او را ببینند ، و نیز به خود بنگرند ؛ بلکه ببینند که وجود عاریتی ایشان ، در کنار وجود کامل او ، عدم است و قدرت ناقص ایشان در جنب قدرت کامل او ، ناتوانی است و بالاتر آن که از خود بیخود می شوند ، علم و قدرت خود را وا می نهند و خدای سبحان ، در اراده و قدرت و علم ایشان ، تصرّف می کند و از این رو ، جز آنچه خدا بخواهد ، نمی خواهند و جز اراده خدا ، چیزی را اراده نمی کنند و به قدرت خدا در چیزها تصرّف کرده ، مُرده را زنده می کنند و خورشید را باز می گردانند و ماه را می شکافند ، همان گونه که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود : ما قَلَعتُ بابَ خَیبرَ بِقُوَّهٍ جِسمانِیَّهٍ ، بَل بِقُوَّهٍ رَبّانِیَّهٍ . (1) من ، درِ خیبر را نه با قدرت جسمانی ، که با قدرت الهی کَنْدم . و معنایی که از فنای در خدا و بقای با خدا ، فهمش ممکن و منافی با اصول دین

.

1- .بحار الأنوار : ج 55 ص 47 .

ص: 390

نیست ، همین معناست 1 و به عبارت دیگر ، حجاب های نورانی ، موانع بنده در

.


ص: 391

رسیدن به مقام قرب خدا و نیز نهایتِ درجه معرفتش به خداست که می تواند از طریق عبادات بیاید (مانند : ریا ، خودپسندی ، خودستایی ، ستیز و کشمکش و مانند اینها) ؛ و موانع ظلمانی ، همان معصیت هایی است که از رسیدن او به خدا جلوگیری می کنند و چون این حجاب ها زدوده شوند ، خدا در دلش جلوه می کند و حبّ هر چیز دیگر غیر از خدا و حتّی حبّ نفس را می سوزانَد . و همه اینها موجب نمی شود که به ظواهر این روایات ، ایمان نیاوریم ، مگر این که متون صحیح و صریح دیگری ، ما را از این ظهور ، منصرف کند و آغاز کژروی ، به سوی تأویل رفتن بدون دلیل است و خداوند است که به راه راست ، ره می نماید . (1)

.

1- .بحار الأنوار : ج 88 ص 46 47 .

ص: 392

الفصل العاشر: موانع معرفه اللّه عز و جل10 / 1السَّیِّئاتُالکتاب«ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُواْ السُّوأَی أَن کَذَّبُواْ بِایَاتِ اللَّهِ وَ کَانُواْ بِهَا یَسْتَهْزِءُونَ » . (1)

«کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکْسِبُونَ * کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ» . (2)

الحدیثالکافی عن محمّد بن یزید الرفاعی رفعه :إِنَّ أَمیرَ المؤمِنینَ علیه السلام سُئِلَ عَنِ الوُقوفِ بِالجَبَلِ ، لِمَ لَم یَکُن فِی الحَرَمِ ؟ فَقالَ : لِأَنَّ الکَعبهَ بَیتُهُ ، وَالحَرَمَ بابُهُ ، فَلَمّا قَصَدوهُ وافِدینَ وَقَفَهُم بِالبابِ یَتَضَرَّعونَ . قیلَ لَهُ : فَالمَشعَرُ الحَرامُ لِمَ صارَ فِی الحَرَمِ ؟ قالَ : لِأَنَّهُ لَمّا أُذِنَ لَهُم بِالدُّخولِ وَقَفَهُم بِالحِجابِ الثّانی ، فَلَمّا طالَ تَضَرُّعُهُم بِها أُذِنَ لَهُم لِتَقریبِ قُربانِهِم ، فَلَمّا قَضَوا تَفَثَهُم (3) ] و ] (4) تَطَهَّروا بِها مِنَ الذُّنوبِ الَّتی کانَت حِجابا بَینَهُم وبَینَهُ أُذِنَ لَهُم بِالزِّیارَهِ عَلَی الطَّهارَهِ . (5)

.

1- .الروم : 10 .
2- .المطفّفین : 14 و 15 .
3- .التَّفَث : هو ما یفعله المحرم بالحجّ إذا حلّ ، کقصّ الشارب والأظفار ونتف الإبط وحلق العانه . وقیل : هو إذهاب الشعث والدَّرَن والوسخ مطلقا (النهایه : ج 1 ص 191 «تفث») .
4- .سقط ما بین المعقوفین من المصدر وأثبتناه من بقیّه المصادر .
5- .الکافی : ج 4 ص 224 ح 1 ، تهذیب الأحکام : ج 5 ص 448 ح 1565 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 197 ح 2129 من دون إسنادٍ إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام ، علل الشرائع : ص 443 ح 1 عن الإمام الصادق علیه السلام وکلاهما نحوه؛ شعب الإیمان : ج 3 ص 468 ح 4084 عن عبدالرحمن بن أحمد بن عطیّه نحوه ، کنز العمّال : ج 5 ص 282 ح 12898 .

ص: 393



فصل دهم : موانع شناخت خدا

10 / 1 بدی ها و گناهان

فصل دهم : موانع شناخت خدا10 / 1بدی ها و گناهانقرآن«سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند ، به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به مسخره گرفتند» .

«چنین نیست ؛ بلکه آنچه مرتکب می شدند ، زنگار بر دل هایشان بسته است . زهی پندار ، که آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوب اند» .

حدیثالکافی به نقل از محمّد بن یزید رفاعی که سند حدیث را به امام علی علیه السلام می رسانَد :از امیر مؤمنان علیه السلام سؤال شد : چرا در جَبَلْ (1) وقوف می شود ، نه در حرم؟ فرمود : «زیرا کعبه ، خانه اوست و حرم ، دَرَش . پس چون آهنگ وارد شدن بر او کنند ، آنان را بر در نگه می دارد تا زاری و لابه کنند» . سؤال شد : چرا مشعر الحرام در محدوده حرم واقع شده است؟ فرمود : «زیرا پس از آن که به آنان اجازه ورود داده شد ، ایشان را در حجاب (مانع) دوم نگه داشت ، و چون زاری و لابه شان به درازا کشید ، اجازه داده شدند که قربانی خویش را تقدیم کنند و چون بدین جا (جَبَل) رسیدند ، آلودگی های خویش را زدودند و از گناهانی که حجاب میان آنان و او (خدا) بود ، پاک شدند ، اجازه یافتند که با جانی پاک ، زیارت کنند» .

.

1- .اشاره است به وقوف حجّاج در عرفات و مشعر و مِنا .

ص: 394

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی الدُّعاءِ :وأَعلَمُ أنَّکَ لِلرّاجی بِمَوْضِعِ إِجابَهٍ . . . وأَنَّ الرّاحِلَ إِلَیکَ قَریبُ المَسافَهِ ، وأَنَّکَ لا تَحتَجِبُ عَن خَلقِکَ إِلّا أَن تَحجُبَهُمُ الأَعمالُ دونَکَ . (1)

الاحتجاج :لَمّا دَخَلَ عَلیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام وحَرَمُهُ عَلی یَزیدَ لَعَنَهُ اللّهُ ، وجیءَ بِرَأَسِ الحُسَینِ علیه السلام ، ووُضِعَ بَینَ یَدَیهِ فی طَستٍ ، فَجَعَلَ یَضرِبُ ثَنایاهُ بِمِخصَرَهٍ (2) کانَت فی یَدِهِ ... . فَقامَت إِلَیهِ زَینَبُ بِنتُ عَلِیٍّ وأُمُّها فاطِمَهُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وقالَت : الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصَلاهُ عَلی جَدّی سَیِّدِ المُرسَلینَ ، صَدَقَ اللّهُ سُبحانَهُ کَذلِکَ یَقولُ : «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُواْ السُّوأَی أَن کَذَّبُواْ بِایَاتِ اللَّهِ وَ کَانُواْ بِهَا یَسْتَهْزِءُونَ» . (3) أَظَنَنتَ یا یَزیدُ ، أَنَّکَ حینَ أَخَذتَ عَلَینا أَقطارَ الأَرضِ ، وضَیَّقتَ عَلَینا آفاقَ السَّماءِ ، فَأَصبَحنا لَکَ فی إِسارِ الذُّلِّ ، نُساقُ إِلَیکَ سَوقا فی قِطارٍ ، وأَنتَ عَلَینا ذُو اقتِدارٍ ، أَنَّ بِنا مِنَ اللّهِ هَوانا وعَلَیکَ مِنهُ کَرامَهً وَامتِنانا ، وأَنَّ ذلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ وجَلالَهِ قَدرِکَ ، فَشَمَختَ بِأَنفِکَ ، ونَظَرتَ فی عِطفِکَ ، تَضرِبُ أَصدَرَیکَ (4) فَرَحا ، وتَنفُضُ (5) مِذرَوَیکَ (6) مَرَحا ، حینَ رَأَیتَ الدُّنیا لَکَ مُستَوسِقَهً ، وَالأُمورَ لَدَیکَ مُتَّسِقَهً ، وحینَ صَفا لَکَ مُلکُنا ، وخَلَصَ لَکَ سُلطانُنا . فَمَهلاً مَهلاً لا تَطِش جَهلاً ، أَنَسیتَ قَولَ اللّهِ عز و جل : «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ» (7) . (8)

.

1- .مصباح المتهجّد : ص 583 ح 691 ، الإقبال : ج 1 ص 158 بزیاده «السیّئه» بعد «الأعمال» وکلاهما عن أبی حمزه الثمالی ، بحار الأنوار : ج 98 ص 83 ح 2 .
2- .المِخصَرَه : ما یختصره الإنسان بیده فیُمسکه ؛ من عصا أو عکّازَهٍ أو مِقرَعَه أو قضیب (النهایه : ج 2 ص 36 «خصر») .
3- .الروم : 10 .
4- .أصدَرَیه : مَنکِبَیه (النهایه : ج 3 ص 16 «صدر») .
5- .فی المصدر : «تنقض» ، والتصویب من بحار الأنوار .
6- .المِذرَوان : جانبا الألیَتَین ، وقیل : هما طرفا کلّ شیء . یقال : جاء فلانٌ یَنفُضُ مِذرَوَیه؛ إذا جاء باغیا یتهدّد (النهایه : ج 4 ص 311 «مذر») .
7- .آل عمران : 178 .
8- .الاحتجاج : ج 2 ص 122 ح 173 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 157 ح 5 .

ص: 395

امام زین العابدین علیه السلام در دعا :و می دانم که تو ، امیدوار را پاسخ می دهی ... و کوچنده به سوی تو ، راهش نزدیک است و تو ، خویشتن را از خلقت در پرده نساخته ای ؛ بلکه اعمالشان حجاب میان آنان و تو گشته است .

الاحتجاج :چون امام زین العابدین علیه السلام و حَرَم او را بر یزید که لعنت خدا بر او باد وارد نمودند و سرِ حسین علیه السلام را آوردند و نزد او در تشتی نهادند و یزید با چوبی که در دستش بود ، شروع به زدن بر دندان هایش کرد ... زینب ، دختر علی و فاطمه (دختر پیامبر خدا) ، برخاست و گفت : ستایش ، خداوند را که پروردگار جهانیان است و درود بر جدّم ، سرور پیامبران . راست گفت خداوند سبحان که می فرماید : «سپس سرانجامِ کسانی که اعمال بد مرتکب شدند ، به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به مسخره گرفتند» . ای یزید! آیا گمان می بری اکنون که پهنه زمین و آسمان را بر ما تنگ کرده ای و به خواریِ اسارت تو افتاده ایم و کاروان اسیران ما را نزد تو آورده اند و تو بر ما مسلّط گشته ای ، این ، از بی مقداری ما در نزد خدا و لطف و منّت او بر توست ، و مقام و منزلت بزرگی داری؟ از این که می بینی دنیا به کام تو گشته و کارها به نفع تو سامان یافته و پادشاهیِ ما در اختیار تو قرار گرفته و سلطنت ما در چنگ تو افتاده است ، باد به دماغت افکنده ای و [متکبّرانه ]به اطرافت می نگری و از شادی ، بال بال می زنی و سرمستانه ، دُم می جنبانی! آرام باش ، آرام! چنین سبُک مغزانه مشتاب . آیا فراموش کرده ای این سخن خداوند عز و جلرا که : «آنان که کافر شدند ، هرگز نپندارند که اگر به آنان مهلت می دهیم ، به نفع ایشان است ؛ بلکه مهلتشان می دهیم تا بر گناه [خود ]بیفزایند ، و عذابی خوار کننده در انتظارشان است» .

.


ص: 396

بحار الأنوار عن محمّد بن أبی مسهر عن أبیه عن جدّه :کَتَبَ المُفَضَّلُ بنُ عُمَرَ الجُعفِیُّ إِلی أَبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ علیهماالسلام یُعلِمُهُ أنَّ أَقواما ظَهَروا مِن أَهلِ هذِهِ المِلَّهِ یَجحَدونَ الرُّبوبِیَّهَ ، ویُجادِلونَ عَلی ذلِکَ ، ویَسأَلُهُ أَن یَرُدَّ عَلَیهِم قَولَهُم ، ویَحتَجَّ عَلَیهِم فیمَا ادَّعَوا بِحَسَبِ ما احتَجَّ بِهِ عَلی غَیرِهِم ، فَکَتَبَ أَبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : بسم اللّه الرحمن الرحیم ، أَمّا بَعدُ ؛ وَفَّقَنَا اللّهُ وإِیّاکَ لِطاعَتِهِ ، وأَوجَبَ لَنا بِذلِکَ رِضوانَهُ بِرَحمَتِهِ . وَصَلَ کِتابُکُ تَذکُرُ فیهِ ما ظَهَرَ فی مِلَّتِنا ، وذلِکَ مِن قَومٍ مِن أَهلِ الإِلحادِ بِالرُّبوبِیَّهِ ، قَد کَثُرَت عِدَّتُهُم ، وَاشتَدَّت خُصومَتُهُم ، وتَسأَلُ أَن أَصنَعَ لِلرَّدِّ عَلَیهِم ، وَالنَّقضِ لِما فی أَیدیهِم کِتابا ، عَلی نَحوِ ما رَدَدتُ عَلی غَیرِهِم مِن أَهلِ البِدَعِ وَالاِختِلافِ . ونَحنُ نَحمَدُ اللّهَ عَلَی النِّعَمِ السّابِغَهِ ، وَالحُجَجِ البالِغَهِ ، وَالبَلاءِ المَحمودِ عِندَ الخاصَّهِ وَالعامَّهِ ، فَکانَ مِن نِعَمِهِ العِظامِ وآلائِهِ الجِسامِ الَّتی أَنعَمَ بِها تَقریرُهُ قُلوبَهُم بِرُبوبِیَّتِهِ ، وأَخذُهُ مِیثاقَهُم بِمَعرِفَتِهِ ، وإِنزالُهُ عَلَیهِم کِتابا فیهِ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدورِ ، مِن أَمراضِ الخَواطِرِ ومُشتَبَهاتِ الأُمورِ ، ولَم یَدَع لَهُم ولا لِشَیءٍ مِن خَلقِهِ حاجَهً إِلی مَن سِواهُ ، وَاستَغنی عَنهُم ، وکانَ اللّهُ غَنِیّا حَمیدا . ولَعَمری ما أُتِیَ الجُهّالُ مِن قِبَلِ رَبِّهِم وإِنَّهُم لَیَرَونَ الدَّلالاتِ الواضِحاتِ ، وَالعَلاماتِ البَیِّناتِ فی خَلقِهِم ، وما یُعایِنونَ مِن مَلَکوتِ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، وَالصُّنعِ العَجیبِ المُتقَنِ الدَّالِّ عَلَی الصَّانِعِ ، وَلکِنَّهُم قَومٌ فَتَحوا عَلی أَنفُسِهِم أَبوابَ المَعاصی ، وسَهَّلوا لَها سَبیلَ الشَّهَواتِ ، فَغَلَبَتِ الأَهواءُ عَلی قُلوبِهِم ، وَاستَحوَذَ الشَّیطانُ بِظُلمِهِم عَلَیهِم ، وکَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلوبِ المُعتَدینَ . (1)

.

1- .بحار الأنوار : ج 3 ص 152 نقلاً عن رساله الاهلیلجه .

ص: 397

بحار الأنوار به نقل از محمّد بن ابی مسهّر ، از پدرش ، از جدّش :مفضّل بن عمر جُعفی به امام صادق علیه السلام نوشت و به آگاهی ایشان رساند که گروهی از پیروان این آیین (اسلام) پیدا شده اند که منکر ربوبیّت اند و در این باره بحث می کنند ، و از ایشان تقاضا کرد که پاسخ سخنان آنها را بدهد و همان گونه که به دیگران پاسخ مستدل داده است ، به ادّعای اینان نیز پاسخ دهد . امام صادق علیه السلام نوشت : «به نام خداوند مهرگسترِ مهربان . اینک ، خداوند ، ما و شما را بر طاعت خویش موفّق بدارد و بدین وسیله ، به لطف خویش ، خشنودی اش را بر ما واجب گردانَد . نامه ات دریافت شد . در آن از آنچه در کیش ما پدید آمده است و این که شمار این عدّه (منکران ربوبیّت) فزونی گرفته و مباحثاتشان بالا گرفته است ، یاد کرده ای و خواسته ای که در ردّ آنان و ابطال عقاید و سخنانشان نوشته ای بنگارم ، همان گونه که به دیگر بدعت گذاران و کج رُوان پاسخ داده ام . ما ، خداوند را به خاطر نعمت های شایان ، دلایل رسا و سربلندی در نزد خاص و عام ، سپاس می گوییم . یکی از نعمت های بزرگ و الطاف سترگی که خداوند عطا کرده ، این است که دل هایشان را به ربوبیّت خویش ، معترف ساخته است و از ایشان بر معرفت خود ، پیمان [فطری] گرفته ، و کتابی برایشان فرو فرستاده است که شفابخش بیماری اندیشه ها و شبهه سینه هاست ، و برای آنان و هیچ یک از مخلوقاتش نیازی به غیر خود نگذاشته است ، و او خود از آنان بی نیاز است ، که خداوند ، هماره ، بی نیاز و ستوده است . به جانم سوگند که نادانان ، با وجود دلایل روشن و نشانه های آشکاری که در آفرینش خود می بینند ، و آنچه از ملکوت [شکوه و عظمت ]آسمان ها و زمین و ساخته های شگفت انگیز و استواری که بر وجود سازنده دلالت دارند ، مشاهده می کنند ، از جانب پروردگارشان گرفتار نشده[و به هلاکت نیفتاده]اند ؛ بلکه اینان ، مردمانی هستند که درهای گناهان را به روی خویش گشودند و راه های شهوات را برای خود ، هموار کردند . در نتیجه ، هوس ها بر دل هایشان چنگ افکند و به سبب ستمشان ، شیطان بر آنان چیره شد . و این چنین ، خداوند ، بر دل های متجاوزان ، مُهر می زند» .

.


ص: 398

الإمام الرضا علیه السلام لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الزَّنادِقَهِ : عن سبب احتجاب الباری عز و جل :إِنَّ الحِجابَ عَلَی الخَلقِ لِکَثرَهِ ذُنوبِهِم ، فَأَمّا هُوَ فَلا یَخفی عَلَیهِ خافِیَهٌ فی آناءِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ . (1)

10 / 2الظُّلْمُالکتاب«بَلْ هُوَ ءَایَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَ مَا یَجْحَدُ بِایَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ » . (2)

«وَجَحَدُواْ بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ » . (3)

«قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِایَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ » . (4)

.

1- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 132 ح 28 ، التوحید : ص 252 ح 3 ، علل الشرائع : ص 119 ح 1 کلّها عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانی خادم الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 3 ص 15 ح 1 .
2- .العنکبوت : 49 .
3- .النمل : 14 .
4- .الأنعام : 33 .

ص: 399



10 / 2 ستم

امام رضا علیه السلام در پاسخ مردی از زندیقان که از سبب در حجاب بودن آفریدگار سؤال کرد :در حجاب بودن [خداوند] از خلق ، به سبب کثرت گناهان ایشان است ؛ امّا خود او ، هیچ چیز ناپیدایی در دل شب و روز ، برایش پوشیده نیست .

10 / 2ستمقرآن«بلکه آن (قرآن) ، آیاتی روشن در سینه های کسانی است که علم [الهی] یافته اند ، و جز ستمکاران ، آیات ما را انکار نمی کنند» .

«و با آن که جان هایشان بدان یقین داشت ، امّا از روی ستم و تکبّر ، آن را انکار کردند . پس ببین که فرجام فسادگران چگونه بود» .

«به یقین ، می دانیم که آنچه می گویند ، تو را سخت غمگین می کند . در واقع ، آنان تو را تکذیب نمی کنند ؛ ولی ستمکاران ، آیات خدا را انکار می کنند» .

.


ص: 400

الحدیثتفسیر الطبری عن أبی صالح :جاءَ جِبریلُ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وهُوَ جالِسٌ حَزینٌ ، فَقالَ لَهُ : ما یَحزُنُکَ ؟ فَقالَ : کَذَّبنی هؤُلاءِ . فَقالَ لَهُ جِبرِیلُ : إِنَّهُم لا یُکَذِّبونَکَ ، إِنَّهُم لَیَعلَمونَ أَنَّکَ صادِقٌ «وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِایَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ» . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :إِنَّ أبا جَهلٍ قالَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : إِنّا لا نُکَذِّبُکَ ولکِن نُکَذِّبُ بِما جِئتَ بِهِ ، فَأَنزَلَ اللّهُ : «فَإِنَّهُمْ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِایَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ» . (2)

10 / 3الاِستِکبارالکتاب«سَأَصْرِفُ عَنْ ءَایَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ ءَایَهٍ لَا یُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُواْ بِایَاتِنَا وَکَانُواْ عَنْهَا غَافِلِینَ » . (3)

راجع : النمل: 14 ، المؤمنون: 46 ، الجاثیه: 8 و 31 ، الأحقاف: 10 ، غافر: 35 ، لقمان : 7 ، الزمر: 59 60 .

.

1- .تفسیر الطبری : ج 5 الجزء 7 ص 181 .
2- .سنن الترمذی : ج 5 ص 261 ح 3064 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 345 ح 3230 کلاهما عن ناجیه بن کعب ، تفسیر الطبری : ج 5 الجزء 7 ص 182 عن ناجیه بن کعب من دون إسنادٍ إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام ، کنز العمّال : ج 2 ص 409 ح 4374 .
3- .الأعراف : 146 .